splendid

wellcome to this weblog

splendid

wellcome to this weblog

دستم به دامانت

نه وصلت دیده بودم کاشکی گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت

تحمل گفتی و من هم که کردم سالها٬اما

چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت؟

چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامنی

حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

بدردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاه چیست فرمانت؟

چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

بامیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت به گردن بند٬

به گردنبند٬لعلی داشتی چون چشم من خونین

نباشد خون مظلومان ٬که میگیرد گریبانت

نظرات 2 + ارسال نظر
ممول سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ http://www.memol125.blogsky.com

سلام
مرسی از لطفت وبلاگ تو هم قشنگه.
اون شعره رو از وبلاگت کش رفتم البته با ذکر منبع ها اگه ناراحت شدی که بی اجازه بود معذرت.
بهم تند تند سر بزن خوشحال میشم.
ممول

مرشد سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ http://alpha-4.blogsky.com/

به به از این اشعار لطیف.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد